چرا نبی گرامی اسلام و اجداد بزرگوارشان دین مسیحیت که آخرین شریعت الهی قبل از ظهور اسلام بود، دین خود نمی دانستند؟



پاسخ اجمالی 

حنیف یک کلمه اصیل عربى است که به معناى پاک دین و متمایل به دین حق است. گروهى در مکه و اطراف آن بدون تشکیلات و سازمان منظم تحت این عنوان شناخته شده بودند.

قرآن کریم حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت محمد صلى الله علیه و آله را حنیف و مسلمان می داند و در بعضى از متون دینى کلمه حنیف و اسلام به یک معنا به کار رفته اند.

پاسخ تفصیلی

علت های مختلفی در جواب این سوال وجود دارد که در ذیل به آن ها اشاره می کنیم:

1) ادیان الهى داراى گوهر واحد و اصول مشترکى هستند. تاکید بر دین ابراهیم و دین حنیف تاکید بر آن اصول مشترک (توحید،نبوت، معاد، نیکوکارى، عبادت، جوانمردى و عدالت و. . .) است که به صورت ناب و دست نخورده در تعلیمات حضرت ابراهیم علیه السلام یافت می شدند.

2) آنچه تفاوت دارد در برخی از احکام شرایع است و اساسا در شرایع نیز همیشه بر خلاف نظر متکلمان، ناسخ یکدیگر نبودند بلکه گاهى شریعت بعدى فقط مکمل یا مجدد(تجدیدکننده) دین قبلی است؛مثلا شریعت حضرت عیسى علیه السلام چنین به نظر می آید که مکمل و مجدد شریعت حضرت موسى علیه السلام است و آداب و رسوم و احکام ابراهیمى علیه السلام در شرایع دیگر نسخ نشده است تا عمل به آن صحیح نباشد.

3) همه شرایع آسمانى بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام را به یک معنا آیین ابراهیمى میخوانند.الان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، پیرو شریعت حنیف ابراهیمى نیز شمرده می شوند. این مسأله نافى پیروى از پیامبران بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام نیست؛ بلکه مقصود از «آیین ابراهیم» همان آیین توحید و یکتاپرستى است و شاید اشتهار (معروفیت آن) به جهت بروز و جلوه بسیار نیرومند توحیدى آیین حضرت ابراهیم علیه السلام و نقش برجسته آن در مبارزه با مظاهر شرک باشد؛ هرچند انبیاى پیشین و پسین ایشان نیز موحد بوده اند.

در عین حال گاه شرایط اجتماعى، یکى از جلوه هاى اولیاى دین و یا تعالیم آن را بارزتر و آشکارتر می کند. همین مسأله در مورد یکتاپرستى صادق است؛ یعنی تأثیر تاریخى حضرت ابراهیم علیه السلام دراین مسأله، بسیار گسترده و شفاف است و همین باعث شده که همه یکتاپرستان پس از آن حضرت را، ابراهیمى بخوانند.

یک مثال

یهودیان اطلاعات زیادی در مورد پیامبر آخر الزمان داشتند و می دانستند که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ظهور خواهد کرد و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند که عین فرزندانشان آن حضرت را می شناختند.

واقدی از محمد بن صالح از عاصم از پدرش نقل میکند که گفته است:«یهود نام و نشان رسول خدا را در کتاب های خود می خواندند و به کودکان خود آموزش می دادند که نام و صفات او چیست و محل هجرت او پیش ماست.»1


آیه 174 سوره مبارکه بقره به زیبایی به این موضوع اشاره فرموده است:

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

کسانی که به ایشان کتاب(آسمانی) داده ایم،همان گونه که پسران خود را می شناسند،او(محمد) را می شناسند. و مسلماً گروهی از آنان حق را در حالی که می دانند، پنهان می‌ دارند.

با این وجود دانستن شخصیتی مانند هاشم به اینکه از نسل وی پیامبر خاتم ظهور خواهد کرد با وجود اینکه در ارتباط بسیار با یهودیان بوده و حتی برخی از بزرگان یهود به وی چنین بشارتی را داده بودند امر غریب و عجیبی نبوده است. در کتاب بحار برخی از این خبرها به وجود پیامبر در نیاکان آن حضرت نقل شده است.

منبع

1. ابن سعد/ طبقات الکبری / ترجمه محمود مهدوی دامغانی / انتشارات فرهنگ و اندیشه/ تهران/ /1374چ 1ص 1


نظرات


ارسال نظر :

پرسش جدید