چرا باید حمل و ولادت حضرت مهدی علیه السلام مخفیانه می بود؟



پاسخ اجمالی

دوران بارداری نرجس خاتون علیه السلام همانند بارداری مادر موسی علیه السلام مخفی بود و کسی از آن آگاهی نداشت تا دژخیمان نتوانند بدو دست یابند. تا آن جا که حکیمه خاتون، عمه بزرگوار امام عسکری، نقل می کند که تا شب ولادت حضرت حجت عليه السلام از بارداری مادر ایشان بی خبر بوده است.1 علاوه بر این، عده زیادی از اطرافیان حضرت عسکری علیه السلام، حتی از هویت همسر ایشان که در میان خدمتگزاران خانه زندگی می کرد. بی اطلاع بودند، چه رسد به آنکه از بارداری ایشان مطلع باشند.


پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن علت ولادت پنهانی حضرت مهدی علیه السلام، باید از اوضاع اجتماعی دوران ولادت ایشان و برخی مسائل دیگر در این زمینه آگاه گردیم. به همین دلیل، ریشه یابی پاسخ مسأله را از بررسی سبب سکونت امام هادی و امام عسکری سلام الله عليهما در سامرا شروع می کنیم.

اما سامرا کجاست؟ سامرا (یا سُرِّ مَن رَأی) یکی از شهرهای عراق است که در منطقه ای نسبتا خوش آب و هوا و کنار رود دجله قرار دارد. هنگامی که افراد ارتش عباسی در بغداد زیاد شدند و زندگی در آن جا دشوار گردید، به دستور معتصم- که خلیفه ی وقت بود- در سال 221، به بازسازی و عمران این شهر پرداختند و آن جا را مرکز حکومت قرار دادند. بعدها بزرگان دولت به سامرا منتقل شدند و این سرزمین به صورت یک منطقه نظامی درآمد. متوکل عباسی نیز بر عمارت آن افزود و کوشک جعفریه را -که کاخی عالی و با عظمت بود- در آن جا به نام خود بنا کرد.2

پس از چندی، به دستور متوکل، زمامدار سنگ دل عباسی، امام دهم و امام یازدهم شیعیان را به این منطقه ی نظامی (سامرا) آوردند و در میان عسکر (یعنی منطقه ارتش) جای دادند تا از نزدیک مراقب آنها باشند و زندگی ایشان را کنترل کنند. از این روست که این دو امام با لقب «عسکری» شهرت یافتند. علت مراقبت شدید زمامداران عباسی از امام دهم و یازدهم آن بود که ایشان اخبار موثق پیامبر را درباره مهدی موعود و قائم آل محمد شنیده بودند و به درستی آن یقین داشتند. آنان با توجه به قرائن، به شدت احتمال می دادند که فرزند امام حسن عسکری علیه السلام همان قائم منتقم باشد. از این رو، تمام نیروهایشان را به کار انداختند و مأموران پنهان و آشکار خود را گماشتند تا زندگی امام یازدهم را کنترل کنند و فرزندش را نابود سازند.

در طول اقامت امام عسکری در سامرا، عباسیان به نظارت های معمول کفایت نکردند و حتی مدتی آن حضرت را در زندان نگه داشتند، چند بار نیز قصد کشتن ایشان را کردند که به خواست الهی در این کار ناکام ماندند و از آن منصرف شدند. همچنین رفت و آمد زنان و مردان را به خانه ی فرزند پیامبر خدا، زیر نظر گرفتند و مراقب بودند که اگر امام یازدهم ازدواج کرد، همسر آن حضرت را شناسایی کنند و اگر فرزندی به دنیا آورد، بی درنگ نابودش سازند تا مبادا «مهدی آل محمد» متولد شود و حکومت ظالمانه و غاصبانه آنان را از صفحه ی زمین برچیند!

روشن است که در چنین هنگامه ای، برای حفظ جان حضرت مهدی علیه السلام می بایست ولادت آن بزرگوار به طرز معجزه آسایی پنهان بماند و آثار بارداری در مادر ایشان وجود نداشته باشد. نیز روشن است که ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام با مادر حضرت مهدی و نیز رشد و نمو ایشان پس از تولد بایست بی سر و صدا و مخفیانه می گذشت. این است که بهترین پوشش برای حضور نرجس خاتون علیهاالسلام در خانه ی امام عسکری علیه السلام داشتن عنوان خدمت گزار وکنیز بود.

به هر تقدیر، عباسیان تمام توان خود را در مراقبت از امام یازدهم صرف کردند؛ اما از آن جا که خداوند می خواست مشعل امامت را پس از امام عسکری علیه السلام روشن نگاه دارد و سرانجام به دست آخرین حجتش وعده های خود را عملی سازد، تمام حیله های نابکاران را نقش بر آب ساخت و بالاخره حضرت مهدی علیه السلام در شبی مبارک و نورانی بر عرصه دنیا قدم نهاد. بدین ترتیب دوازدهمین کوکب آسمان امامت درخشیدن گرفت و خداوند بر خلاف خواست کافران، به خواست خود جامه عمل پوشانید؛ چنان که خود در قرآن فرموده است:

«يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»3

«(کافران) چنین اراده کرده اند که با دهان های خویش تور خداوند را خاموش کنند؛ حال آن که خدا نور خود را تمام می سازد؛ اگرچه کافران را خوش نیاید.»3


رمز شباهت حضرت مهدی و حضرت موسی علیهما السلام در پنهانی حمل و ولادت 

چنان که دانستیم، حاکمان بنی عباس آگاه بودند که مردی از فرزندان پیامبر اسلام صلى الله عليه و آله به دنیا خواهد آمد و بساط تمام ظالمان و ستمگران را بر خواهد چید؛ به همین دلیل، به تکاپو افتادند که تا جای ممکن، نسل پیامبر خدا را قطع و هر طور که شده، از ولادت مهدی علیه السلام جلوگیری کنند. چنین وضعیتی نیز درباره حضرت موسی علیه السلام وجود داشت. فرعون نیز، به پیش گویی کاهنان، مطلع شده بود که مردی از بنی اسرائیل (یعنی از فرزندان حضرت یعقوب عليه السلام) به دنیا خواهد آمد و بساط حکومت ظالمانه ی او را جمع خواهد کرد. به همین دلیل، او نیز به قتل و کشتار بنی اسرائیل همت گماشت و بدین سان برای کشتن موسی علیه السلام و جلوگیری از تولد او اقدام کرد.

امام صادق علیه السلام در روایتی ارزشمند و مفصل، به این شباهت تاریخی اشاره کرده اند که قسمتی از آن حدیث را به مناسبت در این جا نقل می کنیم:

«همانا خدای متعال برای قائم ما سه خصوصیت از انبیای پیش را مقدر فرموده است: میلاد او مانند ولادت موسی علیه السلام و غیبت او همچون غیبت عیسی علیه السلام و تأخیر (در گشایش کار او) مانند تأخیر (در فرج برای) نوح علیه السلام تقدیر یافته است. علاوه بر این ها، خدا عمر طولانی عبد صالح، یعنی خضر علیه السلام را دلیلی بر درازی عمر او قرار داده است.»

 ... اما میلاد موسی علیه السلام: فرعون هنگامی که دریافت پادشاهی اش به دست موسی علیه السلام نابود خواهد شد، دستور داد کاهنان را حاضر کنند و ایشان نسب موسی علیه السلام را که از بنی اسرائیل خواهد بود، به او گفتند و فرعون در جست وجوی موسی علیه السلام ، نزدیک به بیست هزار کودک را کشت؛ ولی به نگهداری و حفظ الهی نتوانست موسی علیه السلام را بکشد. به همین گونه، بنی امیه و بنی عباس چون دانستند که نابودی حکومت های ستمگران به دست قائم ما خواهد بود. کینه و دشمنی ما را به دل گرفتند و شمشیرهایشان را در کشتن خاندان پیامبر انداختند؛ به این خیال که در میان آنها قائم را کشته باشند؛ اما خداوند بزرگ نمی گذارد که هیچ یک از این ستمگران بر کارش غلبه یابند...

آری،

• همان گونه که حضرت موسی علیه السلام موعود نجات بخش بنی اسرائیل و برهم زننده حکومت فرعون بود، حضرت مهدی علیه السلام نیز نجات دهنده آل محمد و پیروان ایشان و برهم زننده تمام حکومت های باطل خواهد بود...

• و همان طور که فرعون قصد جان حضرت موسی علیه السلام را کرده بود، خلفای ظالم نیز قصد جان حضرت مهدی علیه السلام را کرده بودند،

• و به همان سان که فرعونیان بسیاری از فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام را به طمع قتل موعود بنی اسرائیل کشتند، بنی امیه و بنی عباس نیز بسیاری از سادات و فرزندان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله را، به طمع قتل مهدی آل محمد، بی رحمانه به شهادت رساندند...

• و به همان ترتیب که حضرت موسی علیه السلام به دنیا آمد و فرعونیان در کشتن او ناکام ماندند، حضرت مهدی علیه السلام نیز به دنیا آمدند و امویان و عباسیان در زمینه قتل ایشان شکست خوردند...

• و هم چنان که سرانجام، حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را نجات بخشید و ایشان را به سرزمین موعود رسائید، امام مهدی علیه السلام نیز بنا به وعده الهی، بندگان خوب خدا را نجات خواهد داد و زمین را زمین موعود خواهد ساخت.

 ما نیز، شب و روز باورمندانه به انتظارش خواهیم نشست؛ چنان که بنی اسرائیل سال ها بر انتظار موعود الهی خود پایدار ماندند و برای فرج او دعا کردند.

ماجرای شب میلاد

تقریبا یک سال از شهادت امام هادی علیه السلام می گذشت. در آن ایام، فرزند برومند ایشان، امام حسن عسکری علیه السلام امامت و رهبری شیعیان را بر عهده داشتند. در چنین ایامی بود که ولادت حضرت مهدی عليه السلام رخ داده است. حکیمه خاتون بانوی رازدار و مقرب خاندان وحی، از کسانی بود که در شب میلاد، در خانه امام عسکری علیه السلام حضور داشت. ایشان ماجرای شب میلاد را چنین گزارش می کند:

همان گونه که در گذشته به دیدار حضرت هادی علیه السلام می رفتم، پس از شهادت وی، خدمت امام عسکری علیه السلام شرفیاب می شدم. یکی از روزها که به خانه آن حضرت رفتم، نرجس علیه السلام جلو آمده به من احترام نمود و خواست کفش هایم را از پاییم درآورد و گفت: 

«ای بانوی من؛ به من اجازه دهید کفش شما را بردارم.» 

گفتم : «بانو و سرور من شمایید! به خدا قسم، هرگز نمی گذارم و راضی نیستم که شما برای من خدمت کنید. من خدمت گزاری شما را به روی چشم می پذیرم.»

در این هنگام، حضرت عسکری علیه السلام - که گفتگوی ما را شنیده بودند- فرمودند: «عمه، خداوند پاداش نیک به شما مرحمت فرماید!»

 باری، آن روز تا نزدیک غروب آفتاب، در منزل امام بودم. تصمیم گرفتم بروم. خدمت کار را صدا زدم تا لباسم را بیاورد؛ اما حضرت عسکری علیه السلام فرمودند:«عمه جان، امشب نزد ما بمانید. در این شب، آن مولود ارجمندی که نزد خدای عزوجل گرامی است، متولد می شود، همو که پروردگار عزیز و جلیل، زمین را پس از مردگی، به دستش حیات می بخشد.»

 من-که نشانی از بارداری در نرجس نمی دیدم- با تعجب پرسیدم: «این فرزند پر برکت از کدام بانو به دنیا خواهد آمد؟!»  فرمودند: «از نرجس، نه از هیچ کس دیگر.»

دوباره نزدیک نرجس رفتم و او را به دقت نگریستم؛ ولی هیچ اثری از بارداری در او ندیدم. از این رو، نزد امام برگشتم و ماجرا را به آن حضرت اطلاع دادم.

 امام عسکری علیه السلام لبخندی زدند و فرمودند:«عمه جان، هنگام سپیده دم، اثر بارداری در او ظاهر می شود. زیرا نرجس نیز همچون مادر موسی علیها السلام است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمی شد و تا هنگام تولد موسی علیه السلام، هیچ کس از ولادتش خبر نداشت و آثار حاملگی در مادر موسی علیه السلام نبود؛ چرا که فرعون در جست وجوی موسی علیه السلام، شکم تمام زنان باردار را می درید. این پسر نیز نظیر موسی علیه السلام است.»4

 جناب حکیمه خاتون، ادامه ماجرا را چنین نقل می کند:

نماز مغرب و عشا را خواندم و برای من و سوسن5 غذایی آوردند که افطار کنیم. شب را به همراه او در یک اتاق بودم. خواب سبکی مرا فراگرفت؛ در نیمه های شب برای نماز بیدار شدم. پیوسته به وعده ای می اندیشیدم که امام عسکری علیه السلام درباره تولد ولی خداوند به من داده بود.

 آن شب زودتر از همیشه برای خواندن نماز شب آماده شدم و به نماز ایستادم. نماز وتر را می خواندم که سوسن ناگهان از خواب پرید. از اطاق بیرون رفت. وضو گرفت. برگشت و مشغول خواندن نماز شب شد. آخرین رکعت نمازش را می خواند که من از اطاق بیرون رفتم. نگاهی به آسمان انداختم و متوجه شدم نزدیک طلوع فجر است؛ اما هنوز اثری از وعده امام عسکری علیه السلام دیده نمی شد. همان لحظه که در دل نسبت به وعده آن حضرت، دچار تردید شده بودم. ناگاه صدای امام را از اطاق شنیدم که به من فرمودند: «عمه جان! شک نداشته باش! آن چه گفته ام آشکار می شود و به خواست خداوند، خواهی دید.» در حالی که از این تردید، نزد خود شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. همین که نزدیک در رسیدم، دیدم سوسن نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی، شتاب زده بیرون می آید. به او گفتم: «پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس می کنی؟» پاسخ داد: «بله، عمه جان، حال سختی را در خود می یابم.» گفتم: «به خواست خداوند جای نگرانی نیست.»6

 سپس او را به سینه چسباندم و نام خدا بر او خواندم. امام حسن عسکری علیه السلام مرا صدا زد و فرمود: «برای نرجس سوره إنا أنزلناه في ليلة القدر بخوان.» شروع کردم به خواندن سوره و از نرجس حالش را پرسیدم. 

فرمود: «آن چه مولایم به تو خبر داده بود ظاهر شده است.»

به خواندن سوره قدر ادامه دادم؛ اما با تعجب صدای جنین را شنیدم که از درون شکم مادر به همراه من سوره قدر را می خواند. کودک بر من سلام کرد و من به سختی جا خوردم. در این لحظه، صدای امام عسکری علیه السلام را شنیدم که فرمود: «از کار خدا تعجب مکن! زیرا خدای-تبارک و تعالی- زبان ما را در کوچکی به حکمت می گشاید و وقتی بزرگ می شویم، ما را حجت خود در زمین قرار می دهد.» 

هنوز کلام امام تمام نشده بود که ناگهان نرجس از نظرم ناپدید شد؛ مثل این که بین من و او، پرده ای آویخته باشند! دیگر او را ندیدم. از این رو فریاد کنان به طرف امام عسکری علیه السلام دویدم.

امام عليه السلام فرمودند: «عمه، برگرد که او را در جای خود خواهی یافت.»

پس برگشتم و طولی نکشید که پرده ای که بین ما بود برداشته شد. دیدم نوری از نرجس می درخشد که چشم هایم را خیره می کند. سپس دیدم نوزاد نرجس به حال سجده، زانوهایش را بر زمین نهاده و صورت بر خاک گذاشته و دو انگشت سبابه را بالا گرفته است و می گوید:

« أشْهَدُ أنَّ لا الهَ إلاّ الله، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ انْ جَدّی رَسولُ الله وَ اَنْ ابی امیرَ الْمؤمِنینَ وَصیَّ رَسولُ الله »

سپس امامان را یکی پس از دیگری برشمرد تا به نام مبارک خود رسید. آن گاه به درگاه الهی عرضه داشت:

« اللّهُمَّ اَنْجِزْلی وَ عَدْتَنی وَ اتْمَمْ لی اَمْری وَ ثَبِّتْ وَ طَأتی وَ امْلاَء الاْرْضِ بی عَدلاً و قِسْطاً »7

بانو حکیمه مضامین این ماجرا را بارها برای خواص شيعة نقل و در هر نقل، نکات ارزشمندی را ذکر فرموده است. آن بانو در حقیقت چونان مادری دلسوز در کنار مادر جوان نوزاد حضور داشته و بر ولادت ایشان در شب نیمه ماه شعبان شهادت و گواهی داده است.

چنان که مشخص است، ولادت این مولود گرامی همراه با عجایبی بود. از آن جمله، پیدا نبودن آثار حمل در مادرشان و نیز سخن گفتن در هنگام تولد است که در اولی شبیه حضرت موسی علیه السلام و در دومی مانند حضرت عیسی علیه السلام بودند. خداوند در قرآن کریم در سوره مریم (آیات 29-33) از سخن گفتن حضرت عیسی عليه السلام به هنگام تولد یاد کرده و نمایان ساخته است که: برگزیدگان الهی صاحب کمالاتی اند که دیگر مردم از آن ها محروم اند و به این وسیله از دیگران باز شناخته می شوند. 

در اینجا به چند نکته که از مسأله پنهانی بودن ولادت امام زمان علیه السلام حاصل می شود اشاره می کنیم: 

• اول آن که یکی از ویژگی های مهدی امت آن است که به هنگام ولادتش، دشمنان به دنبال اویند و لذا ولادت او پنهانی صورت می پذیرد. بر این مبنا، کسانی که در هنگام ولادت تحت مراقبت و تعقیب نبوده اند و تولدشان به صورت معمول صورت گرفته است، نمی توانند به عنوان مهدی موعود قلمداد شوند. 

• دوم آن که شواهد تاریخی نشان می دهد که حضرت حجة بن الحسن العسکری علیه السلام، زاده ارجمند امام یازدهم، به شکل مخفیانه به دنیا آمدند و این نشانه از نشانه های قائم موعود نیز بر ایشان صدق می کند. 

• سوم آن که دریافتیم خداوند به چه دلیل در قرآن به ماجرای کشتار نوزادان پسر از بنی اسرائیل به دست فرعون و ولادت مخفیانه حضرت موسی علیه السلام اشاره می کند. دانستیم که خداوند متعال در قالب بیان این تاریخ، از ماجرای مشابهی در امت پیامبر اسلام صلی الله عليه و آله خبر می دهد.

• چهارم آن که به قدرت خدای متعال بیش از پیش ایمان آوردیم و جلوه ای دیگر از قدرت های الهی را به نظاره نشستیم و دریافتیم که خداوند بر تحقق دادن اراده خود توانا و قاهر و غالب است. گفتار گوینده و محکم امام عسکری پس از ولادت حضرت مهدی علیهما السلام و ناکامی دشمنان در نقشه هایشان نیز اشاره به همین حقیقت دارد. آن حضرت فرمودند: 

«زعمت الظلمة أنهم يقتلونی ليقطعوا هذا النسل، کیف رأوا قدرة القادر؟»8

«ظالمان پنداشته اند که می توانند مرا بکشند تا این نسل را قطع کنند. آنان درباره قدرت (خدای) قادر چه گمان کرده اند؟»8


با خبر شدن شیعیان از ولادت فرزند امام عسکری علیهما السلام 

با تولد آخرين گوهر خزانه الهی، حضرت حجت بن الحسن علیه السلام، ماموریت سنگینی بر عهده پدر بزرگوارشان قرار گرفت. از سویی ایشان باید جانشین خود و ادامه دهنده راه اوصیای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به پیروان و شیعیان معرفی کنند و از سوی دیگر با توجه به خطرات و اختناق شدیدی که گوشه ای از آن را در سطور بالا خواندیم، باید این امر از دشمنان و عاملان حکومت ظالم عباسی پنهان نگه داشته می شد. لذا در این برهه حساس از تاریخ پر فراز و نشیب و مخاطره شیعه، امام علیه السلام با ظرافت و دقت فراوان، این امر خطیر را به خوبی به انجام رساندند. به طوری که آن عده از شیعیان و اصحاب خاص و مورد وثوق و اعتماد که باید از وجود این فرزند گرامی باخبر می شدند، به طرق مختلف آگاه گردیدند، بدون آنکه مخالفان و آنان که باعث خطر بودند بویی از قضیه ببرند. در ادامه به برخی از این موارد اشاره می شود.

 1. ابوغانم خادم امام عسکری علیه السلام می گوید: برای حضرت عسکری علیه السلام فرزندی متولد شد پس او را محمد نامید. سپس او را در روز سوم بر اصحابش عرضه داشت و فرمود:

« هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ الْأَعْنَاقُ بِالانْتِظَارِ فَإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا.»9

« این فرزند، پس از من مولای شما و جانشین من بر شماست و او همان قائمی است که مردم از سر انتظار به سوی او گردن کشند و چشم انتظارش باشند. پس چون زمین از ظلم و ستم پر شود، او قیام می کند و آن را از عدل و داد پر میسازد.»9

 2. محمد بن ابراهيم كوفی گوید: حضرت عسکری علیه السلام برای عده ای که برایم نام بردند گوسفند قربانی فرستادند و فرمودند:

«این از عقیقه پسرم محمد است.»10

 3. حسن بن منذر می گوید: روزی حمزه بن ابوالفتح نزد من آمد و گفت:

« مژده! مژده! دیشب فرزندی برای حضرت عسکری علیه السلام متولد شد و ایشان دستور دادند که این خبر از (نا اهلان) پوشیده بماند.»

من پرسیدم: «نامش چیست؟» گفت: «محمد.» 11

4. احمد بن حسن، نوه احمد بن اسحاق قمی (وکیل امام عسکری علیه السلام در منطقه قم) می گوید:

چون آن خلف صالح12 به دنیا آمد، از سوی مولایمان حضرت عسکری علیه السلام نامه ای برای پدربزرگم رسید که در آن به خط مبارکشان که توقیعات به آن می رسید نگاشته بود: « برای ما فرزندی به دنیا آمد. پس این امر را نزد خود پوشیده دار و از همگان مخفی کن که ما آن را جز بر خویشان نزدیک به جهت قرابتشان و شیعیان به خاطر ولایتشان آشکار نمی سازیم. دوست داشتیم آن را به تو اعلام کنیم تا خداوند تو را خشنود گرداند همان گونه که ما را شادان ساخت . والسلام»13


منابع

1- کمال الدین، باب 42، ح 1، ص 424

2- نهمین خلیفه عباسی جعفر بن معتصم بن هارون بن مهدی می باشد که خود را با لقب المتوکل علی الله نامید.

3- سوره مبارکه صف، آیه 8

4- کمال الدین، باب 42، ح 2

5- نام دیگر حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام

6- بحارالانوار 51/17-18 به نقل از غیبت طوسی ص 234؛ همچنین نک کمال الدین، باب 42، ح 1 به سند دیگر.

7- کمال الدین، باب 42، ح 2

8- بحارالانوار، ج 50، ص 314

9- کمال الدین، ج 2، ص 431، باب 42 باب ما روی فی میلاد القائم: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ عَنْ أَبِي غَانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ ع وَلَدٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَى أَصْحَابِهِ يَوْمَ الثَّالِثِ وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ الْأَعْنَاقُ بِالانْتِظَارِ فَإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا.»

10- کمال الدین، ج 2، ص 432، باب 42 باب ما روی فی میلاد القائم:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ‌ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ ع بَعَثَ إِلَى بَعْضِ مَنْ سَمَّاهُ لِي بِشَاةٍ مَذْبُوحَةٍ وَ قَالَ هَذِهِ مِنْ عَقِيقَةِ ابْنِي مُحَمَّدٍ.»

11- کمال الدین، ج 2، ص 432، باب 42 باب ما روی فی میلاد القائم:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِي الْفَتْحِ قَالَ: جَاءَنِي يَوْماً فَقَالَ لِيَ الْبِشَارَةُ وُلِدَ الْبَارِحَةَ فِي الدَّارِ مَوْلُودٌ لِأَبِي مُحَمَّدٍ ع وَ أَمَرَ بِكِتْمَانِهِ قُلْتُ وَ مَا اسْمُهُ قَالَ سُمِّيَ بِمُحَمَّدٍ وَ كُنِّيَ بِجَعْفَرٍ»

12- فرزندی را که کمالات پدر را دارا باشد خلف صالح می نامند.

13- کمال الدین، ج 2، ص 432، باب 42 باب ما روی فی میلاد القائم 


نظرات


ارسال نظر :

پرسش جدید