افراد و گروه‌های فکری چه معانی نادرستی از غیبت امام زمان علیه السلام ارائه کرده اند؟



پاسخ اجمالی

با آن که مفهوم صحیح غیبت در روایات شیعی به خوبی تبیین شده است، گاهی برداشت‌های ناآگاهانه و نادرستی از غیبت دیده می‌شود که هر یک نوعی تفسیر به رأی در مقابل نقل صریح به شمار می‌رود و جملگی باطل است. 

• غیبت به معنای رفتن به آسمان

• غیبت به معنای فرو رفتن در چاه سرداب

• غیبت به معنای نامرئی بودن و نداشتن هویت جسمانی

• غیبت به معنای مرگ و پنهان شدن در خاک

• غیبت به معنای زندگی برزخی


پاسخ تفصیلی

اکنون به برخی از این تفاسیر نادرست از غیبت حضرت مهدی علیه السلام می پردازیم تا راه را بر هر گونه بدفهمی جاهلان و احیانا فتنه انگیزی مغرضان ببندیم. این تفسیرهای نادرست به شرح زیر هستند:


1• غیبت به معنای رفتن به آسمان

در بین عوام گاه این توهم هست که غیبت امام را به معنای خروج از زمین و عروج به آسمان و زندگی در کرات و سیارات دیگر می‌دانند. هیچ دلیل درستی بر این اعتقاد وجود ندارد. بر عکس، دلایل فراوانی بر ضرورت وجود امام در زمین موجود است که این عقیده را رد می کند. امام صاحب الزمان علیه السلام، «حجة الله فی أرضه» و نماینده خدا در زمین و حجت او برای مردم روی زمین هستند. 


2• غیبت به معنای فرو رفتن در چاه سرداب

برخی از علمای عامّه در کتاب‌های خود، افسانه‌ای را پرداخته و شیعه را به تفسیرهای جاهلانه متهم کرده‌اند. آنها می‌گویند: شیعه معتقد است که مهدی منتظر در کودکی وارد سرداب1 شده است و هنوز در آن جا (در چاهی) زندگی می‌کنند تا این که روزی از همان جا ظهور کند. لذا شیعیان هر روز اسب‌های خود را در کنار چاه می‌آورند و می‌گویند: ای مهدی! از چاه بیرون بیا که ما آماده‌ایم!

به نظر می‌رسد که ابن حجر مکی اولین کسی است که این افسانه را در کتاب  «صواعق المحرقة»  خود نقل کرده است. 

بدیهی است که این تهمت زشت، افترایی بیش به مکتب والای تشیع نیست. کدام عالم شیعی در کتابش چنین ادعایی را بیان کرده و کدام راوی، خبری را در دفاع از این سخن نقل کرده است؟ علی رغم تأکید صریح بزرگان شیعه درباره دروغ بودن این اتهام زشت، باز هم بسیاری از بزرگان اهل سنت گفتار گذشتگان خود را تکرار می‌کنند و حّتی برخی متعصبان آن ها که می خواهند درباره ی عقیده ی شیعه به حضرت مهدی علیه السلام کتابی بنگارند از آن تحت عنوان «خرافة السرداب» یاد می کنند.

شیخ عبدالعزیز بن عبداللّه (بن باز)، بزرگ علمای سلفیه (وهابیت) در عصر اخیر، ضمن پذیرفتن احادیث منقول از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره مهدی منتظر، نیشی بر شیعه می‌زند و به نقل از «ابن کثیر» می‌نویسد: 

«مهدی آخرالزمان یکی از خلفای راشدین و امامان راستین است؛ ولی او همان منتظری نیست که به پندار رافضه در سرداب است و امیدوارند که روزی از آنجا بیرون آید!!!»2

فقها و محدثان و نویسندگان شیعه نه تنها مبلغ خرافه سرداب نیستند؛ بلکه به هر مناسبتی درباره آن هوشیاری به خرج داده و دروغین بودن آن را گوشزد کرده اند. در این جا تنها به یک مورد از آن ها اشاره می کنیم:

مرجع عالیقدر شیعه، مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر در کتاب خود می نویسد:

« از کتاب الصواعق المحرقه چنین استفاده می شود که شیعه امامیه، یا گروهی از آنان، می پندارند مهدی منتظر در سرداب پنهان شده و آن ها در انتظار بیرون آمدن وی هستند؛ با اسبان خود کنار سرداب می ایستند و خواستار خروج وی می باشند.

ای کاش نویسنده مدرک خود را در این زمینه ذکر می کرد و به گمان من نویسنده هرگز از حجاز بیرون نیامده و عراق را هم از نزدیک ندیده و به طور قطع سامرا را هم زیارت نکرده است وگرنه به خوبی می فهمید که این ادعا هرگز صحت و حقیقت ندارد.»3

برخلاف این تهمت زشت، شیعیان معتقدند که بارها و بارها ایشان در مکان‌های مختلف دیده شده‌اند؛ نه این که در چاه سرداب حبس شده باشند! شیعیان محلّ ظهور مبارکش را نیز از کنار خانه‌ی خدا می دانند نه سرداب سامرا؛ اساسا نه تنها علما بلکه عوام شیعه نیز می دانند که ظهور امام را باید از مکه انتظار کشید؛ نه از سامرا.

علت احترام شیعه به سرداب و زیارت آن جا

علت احترام شیعه به سرداب و زیارت آن جا نیز به غیبت ربطی ندارد. سرداب بخشی از خانه پدری حضرت مهدی علیه السلام و محل اختفای آن حضرت در دوران حیات پدر و نیز محل عبادت ایشان است. بنا به شواهد، امام عصر علیه السلام توجه ویژه ای به خانه پدری خود دارند. آن جا محل دفن پدر، مادر، پدربزرگ ایشان و جناب حکیمه خاتون است. آن جا خانه ملکی امام است. سرداب هم در آن خانه محل نشو و نمای ایشان در کودکی و مخفیگاه و عبادتگاه دیرینه آن حضرت است. بارها بزرگانی در این قسمت خانه، آن حضرت را دیده اند. شیعه معتقد است که امام دوازدهم گه گاه بدان جا سر می زنند و در آن جا دیده می شوند. پس چگونه دشمنان می گویند: آن جا به زعم شیعیان، محل غیبت و دیده نشدن مهدی علیه السلام است!؟  


3• غیبت به معنای نامرئی بودن و نداشتن هویت جسمانی

برخی عوام غیبت امام عصر علیه السلام را به معنای نامرئی بودن و نداشتن هویت جسمانی تعبیر می کنند. آنان معتقدند که امام از سنخ نورند و وجود جسمی و قابل رویت ندارند!

این معنی از غیبت با تولد ایشان از امام عسکری و حضرت نرجس خاتون علیهما السلام منافات دارد؛ زیرا همه می دانند که فرزند انسان، نور یا چیزی شبیه به آن نیست؛ بلکه بشری است که دست و پا و سر و بدن دارد.  دوم آنکه احادیثی که در معنای درست غیبت آمده است، با این تفسیر هم‌خوانی ندارد و در آن ها به جسمانی بودن وجود مقدس امام غایب تصریح شده است. نکته سوم این است صدها نفر در دوران غیبت، از ابتدای آن تا زمان حاضر، امام را دیده اند و ایشان را مانند پدارانشان دارای جسمی مادی یافته‌اند. بعلاوه خداوند در برخی آیات قرآن اثری نهاده است که اگر با آداب خود خوانده شود، دیگران او را نخواهند دید؛ اگر چه در جستجویش باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بارها این آیات را خوانده اند و دشمنان از مشاهده آن حضرت محروم و از دستگیری و غلبه بر ایشان ناکام مانده‌اند.4

خداوند متعال به وجود چنین اثری در قرآن کریم تصریح می‌کند؛ آن جا که می‌فرماید:

« و إذا قَرأتَ القرآنَ جَعلنا بَینکَ و بَینَ الّذینَ لایُومنونَ ِبالاخرة حِجاباً مَستوراً»5

« و هنگامی که قرآن خواندی، میان تو و آن ها که به آخرت ایمان ندارند، پرده ای ناپیدا فرو افکندیم.»6

بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، جانشینان آن حضرت و کسانی که به وسیله آن ها از رموز قرآن مطلع باشند، می توانند از خواص و آثار این آیات استفاده کنند. حضرت صاحب الزمان علیه السلام نیز از این علوم ویژه قرآنی مطلع اند و چه بسا از آن ها بهره می گیرند.

اگر پیامبر خدا در چند نوبت از این آیات استفاده کردند و در نظر بعضی افراد نامرئی شدند، دلیل آن نیست که بگوییم ایشان اساساً موجودی نامرئی و غیبی بودند. به همین ترتیب، نباید گمان کرد که چون حضرت مهدی علیه السلام در برخی موقعیت‌ها از این آیات استفاده می‌کنند، اساساً انسانی غیر قابل رویت اند؛ بلکه آن حضرت همچون پدران بزرگوار خود در حالت و وضعیت معمولی زندگی می‌کنند و تنها در مواردی که نمی‌خواهند کسی ایشان را بیابد، از آن آیات بهره می‌گیرند؛ چنان که بسیاری از کسانی که خدمت ایشان مشرف شده اند، نقل می کنند:« هنگامی که بنا بر شواهدی برای ما روشن شد که ایشان امام قائم و حجت غایب پروردگار است، به ناگاه وجود مقدس آن حضرت از نظرمان ناپدید گشت.»

خلاصه آن که غیبت امام عصر علیه السلام به آن معنی نیست که آن محبوب غایب، موجودی نوری و نامرئی است و به کلی غیر قابل رویت؛ بلکه آن بزرگوار نیز هم چون پدران برگزیده خویش در شرایط طبیعی زندگی می کنند؛ جز آن که قدرت های الهی و علوم قرآنی خویش را برای تصرف کردن در دیده نامحرمان بیشتر به کار می گیرند. لذا در برخی مکان ها حاضر می شوند و مردم را می بینند؛ ولی آن ها ایشان را نمی بینند7 یا آن که در یک مجلس معین، کسانی آن حضرت را می بینند و گروهی از دیدار حضرتش محروم می مانند. 


4• غیبت به معنای مرگ و پنهان شدن در خاک

یکی دیگر از معانی نادرست غیبت که معمولا توسط فتنه انگیزان و کسانی که می خواهند دلبستگی شیعه و امام زمانشان را قطع کنند ترویج می شود8، آن است که غیبت امام قائم علیه السلام ، مردن و خروج او از دنیاست و رجعت ایشان پس از غیبت به معنای دوباره زنده شدن ایشان است.  اما این برداشت از غیبت به چند جهت اشتباه است:

اول: این تفسیر از غیبت با عرف لغوی ناسازگار است؛ به این معنا که ظهور واژه غیبت در مردن نیست؛ بلکه مفهومی عام از پنهان شدن را در دل دارد. اگر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بنا داشتند که مردم را از مرگ امام قائم علیه السلام پس از ولادت مطلع کنند، می بایست بارها بر موت(مرگ) او تاکید می کردند، نه آن که صدها بار بر غیبت او تاکید کنند، یا حداقل می بایست هر بار به کلام خود قید بزنند و بگویند وی «در دل خاک» پنهان می شود.

دوم: با تشبیهاتی که میان غیبت حضرت یوسف علیه السلام و حضرت یونس علیه السلام و دیگر پیامبران و غیبت امام قائم علیه السلام برقرار کرده اند، می فهمیم که ایشان در دوران غیبت زنده‌اند و تنها از معرفی خود به مردم کناره گرفته و به صورت ناشناس زندگی می کنند.

سوم: این معنا با روایات متعددی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده و در آن ها به حیات دنیوی ایشان در دوره غیبت تصریح شده، مغایرت دارد.

1. امام مجتبی علیه السلام در توصیف امام قائم علیه السلام فرمودند:

« إنَّ اللهَ عزوجلَ یُخفی وِلادتَهُ وِ یُغیبُ شَخصَه .... یُطیلُ اللهُ عُمُرَه فی غَیبَتَهُ ثم یُظهِرُه بِقُدرَتِهِ»9

« خداوند عزیز و جلیل،ولادت او را مخفی می گرداند و شخص ایشان را غایب می‌سازد... خداوند عمر او را در غیبتش طولانی می‌کند، سپس وی را با قدرت خویش آشکار می‌سازد.»9

تصریح امام مجتبی علیه السلام به اینکه «یُطیلُ اللهُ عُمُرَه» شاهد حیات دنیوی ایشان در طول غیبت است.

2. امام صادق علیه السلام خطاب به سید حمیری که به غلات کیسانی گرایش یافته بود، درباره امام قائم علیه السلام فرمودند:

«وَ الله لَو بَقیَ فی غَیبَتِه ما بَقیَ نُوح فی قومه لمَ یَخرُج مِن الدُّنیا حتی یَظهَرُ فیملأُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا کَما مُلئت ظُلماً و جُوراً»10

« سوگند به خدا! حتی اگر او به اندازه‌ای که نوح علیه السلام در میان قوم خود درنگ کرد، در غیبت باقی بماند، از دنیا نخواهد رفت مگر آن که سرانجام ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر سازد، آن چنان که از ظلم و جور پر شده است.»10

امام صادق علیه السلام در این روایت نه تنها به حیات دنیوی امام موعود در طول غیبت تصریح کرده‌اند؛ بلکه با اشاره به عمر طولانی حضرت نوح علیه السلام به طور تلویحی زمینه را برای طول غیبت آن امام فراهم نمودند.

3. امام صادق علیه السلام به حازم بن حبیب فرمودند:

« يَا حَازِمُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ يَظْهَرُ فِي الثَّانِيَةِ فَمَنْ جَاءَكَ يَقُولُ إِنَّهُ نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ‌ فَلَا تُصَدِّقْهُ.»11

« ای حازم! برای صاحب این امر دو غیبت خواهد بود و در دومین غیبت ظاهر خواهد شد؛ پس هر کس که نزد تو آمد و گفت که دستش را از خاک قبر وی تکانده است؛ او را تصدیق نکن!»11

تکاندن دست از خاک قبر کسی کنایه از مردن و دفن شدن آن شخص است. شیخ طوسی در ادامه نقل این حدیث می‌نویسد: 

« در این روایت بیان شده که صاحب این امر تا زمانی که مأموریت خود را انجام نداده باشد، نمی‌میرد... فایده این حدیث آن است که دانسته شود برخی از مردم می‌پندارند که او می‌میرد و سپس خداوند او را بر می‌انگیزد و زنده‌اش می‌کند... در این صورت این روایت رد بر آن ها تلّقی می‌گردد.»12


5• غیبت به معنای زندگی برزخی

عمده‌ترین گروهی که غیبت را به معنای زندگی برزخی دانسته‌اند، شیخیه‌اند. شیخیه پیروان مکتب فکری شیخ احمد احسایی (متولد احسای حجاز) هستند. او در سده های 11 و 12 هجری قمری مدعی شد که حضرت مهدی علیه السلام -چون از سوی دشمن احساس خطر کرد- از عالم مادی عنصری به عالم هورقلیا (عالم برزخ) فرار کرد و از آن پس، در هر زمان روح مبارکش در بدن شخصی دیگر سخن می گوید.13 

کسی که روح امام قائم علیه السلام در جسم او به تکلّم در می‌آید در نزد شیخیه، شیخ یا رکن رابع نامیده می‌شود و منظور از عالم هورقلیا در نزد آنان، عالم برزخ یا عالم مثال است ( یعنی عالمی که روح در آن وارد می شود و رویای صادقه می بیند).

شیخیه را عقیده بر آن است که شیخ احمد، در زمان خود رکن رابع و واسطه‌ی ارتباط مردم با مقام روحانی او بود. و پس از او، سید کاظم رشتی سخنگوی روح امام گردید. پس از سید کاظم، بر سر جانشینی او اختلاف ایجاد شد و یکی از مدعیان ارتباط با عالم غیب و امام غایب، میرزا علی محمد شیرازی بود که خود را باب امام نامید.

از آن جا که شیخ احمد احسایی در زمینه های مختلف از جمله موضوع غیبت حضرت مهدی علیه السلام و تراشیدن مقامی به نام رکن رابع، بدعت های فراوان و تفسیرهای بی مدرک زیادی را ارائه کرد، از بدنه اصلی شیعه و مبانی دیرینه ایشان جدا شد و عملا شیخیه یک اقلیت مجزا به حساب آمد؛ اقلیتی که بعدها در خود نیز شاهد انشعاب ها و اختلافات گردید.

تفسیری که شیخ احمد احسایی از غیبت ارائه داد، مخالف مبانی شیعه بود و تنها فایده‌اش آن بود که دکانی برای مدعیان رکن رابع و بابیت پیدا شود تا مطالب عجیب و غریب و بی ‌سر و ته بگویند و به دلخواه خود، آن ها را به امام نسبت دهند و دین و ایمان اطرافیان خود را دچار خلل سازند؛ حال آن که نه وجود مقدس امام، جنبه‌ی جسمانی خود را از دست داده و نه چنین بحثی در میان شیعه سابقه و سندی داشته است. برعکس، در همین سال ها و سده‌های اخیر، بارها و بارها، مردانی پرهیزگار و فقیهانی والا مقام، شخص امام عصر علیه السلام را به جسم شریفشان دیده اند و عوام و خواص از محضر نورانی ایشان کسب فیض کرده‌ا‌ند. عالمان شیعه نیز همواره در اثبات عمر طولانی و حیات جسمانی حضرتش کتاب و رساله و مقاله نوشته‌اند.

نکته‌ی بسیار لطیف و جالبی که در این جا می‌توان بدان اشاره کرد، پیش بینی امام صادق علیه السلام درباره انحراف شیخیه و امثال ایشان درباره معنای غیبت است. آن بزرگوار در حدود 10 قرن پیش از ظهور این فرقه در روایتی مفصل، خطاب به بزرگان اصحاب خویش فرمودند:

«...امت اسلام در روزگار غیبت  قائم علیه السلام، به خاطر طولانی بودنش، منکر آن خواهند شد. پس کسانی خواهند گفت: او به دنیا نیامده است و گروهی خواهند گفت: او به دنیا آمد و مرد! جمعی نیز با گفتن این که یازدهمین ما ائمه عقیم بود، کافر خواهند شد و برخی خواهند گفت: تعداد ائمه 11 تن یا بیشتر تجاوز می‌کند! گوینده‌ای نیز با این گفته خدا را عصیان می‌کند که: روح قائم علیه السلام در هیکل اشخاص دیگر سخنگو می‌شود!»14


منابع

1. سرداب: خانه زیرزمینی که تابستان را در آن جا به سر ببرند. (فرهنگ فارسی عمید)

2. مقدمه بن باز بر « الاحتجاج بالاثر علی من انکر المهدی المنتظر» تالیف شیخ محمود بن عبدالله التویرجی، چاپ دوم، عربستان سعودی، 1406.

3. المهدی، ص 157. پاسخ علامه امینی در کتاب الغدیر، ج 3، ص 308 به قصیمی درباره افسانه سرداب و نیز گفتار آیت الله صافی گلپایگانی در کتاب نوید امن و امان، صفحات 204 و 205 نمونه های خواندنی دیگری از این دست می باشند.

4. برای نمونه بنگرید به اعلام الوری باعلام الهدی، ص 31

5. سوره مبارکه اسراء، آیه 45؛ در اینجا خواننده محترم را به کنجکاوی در دست یابی به آیات مزبور و رموز آن ها توصیه نمی کنیم؛ زیرا اسرار و نکات آن ها معمولا در کتاب ها ثبت نگردیده است و قابل دستیابی نیست؛ این از آن روست که استفاده نااهلان از آن ها مایه فساد و مشکلات می گردد؛ لذا وقت خود را در اموری که به سعادتمان مربوط نمی شود و عمدتا نتیجه ای نیز به دنبال ندارد، مصروف نمی سازیم. بهترین راه دریافت معار و حقایق، خودداری از گناه و طاعت حق است. 

6. طوری که آن ها نه پیامبر را می دیدند و نه پرده را؛ زیرا خود پرده نیز پوشیده و ناپیدا بود.

7. یَشْهَدُ المَوسِمَ فَیَراهُمْ وَلا یَرَوْنَهُ

8. به عنوان مثال، بهاییان در برخی نوشته هایشان که به ولادت و امامت حضرت حجه بن الحسن اعتراف کرده اند، غیبت ایشان را به مردن تفسیر می کنند.

9. کمال الدین، ج 1، ص 315.

10. کمال الدین، ج 1، ص 33.

11. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص 172.

12. کتاب الغیبه (شیخ طوسی)، ص 54.

13. جوامع الکلم نوشته شیخ احمد احسایی، ج 1، رساله رشتیه، ص 103 و نیز فرهنگ نامه دهخدا و فرهنگ معین ذیل کلمه هورقلیا.

14. کمال الدین، ج 2، ص 355: « كَذَلِكَ غَيْبَةُ الْقَائِمِ فَإِنَّ الْأُمَّةَ سَتُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ يَهْذِي بِأَنَّهُ لَمْ يُولَدْ وَ قَائِلٍ يَقُولُ إِنَّهُ‌ يَتَعَدَّى إِلَى ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَ صَاعِداً وَ قَائِلٍ يَعْصِي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّ رُوحَ الْقَائِمِ يَنْطِقُ فِي هَيْكَلِ غَيْرِهِ.»


نظرات


ارسال نظر :

پرسش جدید